۸/۱۷/۱۳۹۴

۲- ضرورت پذیرش «فضای حقیقی» در عرصه سیاست




پس از «ساختار حقوقی» عرصه سیاسی، نوبت به ساختار «حقیقی» می‌رسد. جایی که هر فضای سیاسی، الزامات ویژه و کاملا «بومی» خودش را به گروه‌های سیاسی تحمیل می‌کند. یک گروه رادیکال اجتماعی ممکن است ادعا کند حاضر به تن دادن به الزامات «حقیقی» جامعه نیست. حتی کمی فراتر؛ گروه‌های اجتماعی می‌توانند هدف خود را تغییر فضای حقیقی و هنجارها و ارزش‌های اجتماعی تعیین کنند. برای مثال، در کشور ما، گروهی که برای حمایت از حقوق «هم‌جنس‌گرایان» فعالیت می‌کند، مشخصا پذیرفته که هنجارهای فعلی جامعه علیه این اقلیت اجتماعی است. پس هدف خود را تغییر این هنجارها تعریف کرده است.

اما وقتی گروهی، فعالیت‌های صرفا اجتماعی خود را با تغییر به هویت یک «گروه سیاسی» تغییر می‌دهد و معطوف به «کسب قدرت» (در اینجا راه‌یابی به مجلس) می‌کند، آنگاه بلافاصله باید بپذیرد که آمادگی حرکت و بازی کردن در چهارچوب‌های ساختار «حقیقی قدرت» را نیز دارد. حال می‌توان پرسید آیا شیوه رفتاری فعالان کمپین «تغییر چهره مردانه مجلس» با ساختار حقیقی قدرت در کشور ما سازگاری دارد؟

در جریان انتخابات مجلس هشتم، حزب مشارکت فراخوانی برای «جنبش ثبت نام حداکثری» صادر کرد. تمامی استراتژی اصلاح‌طلبان در آن دوره برای گذار از سد شورای نگه‌بان در همین «جنبش ثبت‌نام حداکثری» خلاصه شد. جنبشی که آشکارا واکنش تدافعی جناح مقابل را به دنبال داشت و می‌توان گفت به «جنبش رد صلاحیت حداکثری» منجر شد! در واقع، جنجال‌سازی اصلاح‌طلبان تا پیش از ثبت‌نام و تایید صلاحیت‌ها، آنچنان شاخک حساسیت جناح مقابل را برانگیخت که دامنه رد صلاحیت‌ها تا سطح نوه بنیان‌گذار نظام (علی اشراقی) نیز پیش رفت. جنبش «ثبت‌نام حداکثری» و اساس استراتژی جنجال‌سازی پیش از ثبت‌نام، آشکارا شکست خورد.

هشت سال بعد، در حالی که اصلاح‌طلبان دریافتند برای کنترل اهرم رد صلاحیت‌ها، بهتر است با فاصله گرفتن از جنجال پیش از ثبت‌نام، دست به اعتمادسازی متقابل بزنند و حتی در این راستا ملاقات‌هایی ما مسوولان شورای نگهبان را در دستور کار قرار دادند، فعالان «کمپین تغییر چهره مردانه مجلس»، به ناگاه با انتشار کلیپ و پوستر و موج رسانه‌ای، بار دیگر همه‌گان را به «جنبش ثبت‌نام حداکثری» فرا خواندند! شکل و شمایل این استراتژی قدیمی، این بار حتی بسیار تحریک کننده‌تر از رفتار اصلاح‌طلبان در آستانه انتخابات مجلس هشتم است. به ویژه، همزمانی این جنجال‌سازی رسانه‌ای، با اوج‌گیری مبحث «نفوذ» نشان می‌دهد که فعالین این کمپین، بدون هیچ‌گونه ملاحظه سیاسی، در فضایی کاملا مجرد و انتزاعی رو به تصمیم‌سازی آورده‌اند.


چه کسی است که نداند سرانجام چنین فراخوانی به چه سادگی و با انگشت اشاره‌ای به سمت رد صلاحیت حداکثری نقش بر آب خواهد شد؟ آیا فعالین این کمپین، در قامت یک گروه سیاسی حاضر به پذیرش عواقب این استراتژی خود هستند؟ آیا بهتر نبود این دوستان بدون جنجال، ابتدا گروهی از گزینه‌های «ممکن‌تر» را نامزد کنند و حتی از انواع و اقسام مسیرهای «اعتمادسازی» برای عبور از سد تایید صلاحیت استفاده کنند و این موج تبلیغاتی را به پس از اطمینان از نامزدی موکول کنند؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر